رويكرد گسترده عالمان فارسي زبان به برگردان قرآن كريم به زبان فارسي كه در چند دهه اخير حيات و نشاطي دو چندان به خود گرفته است، نكتهسنجان و منتقدان بسياري را به موشكافي و تأمل در اين آثار ارزشمند برانگيخته و بابي نوين را در پژوهشهاي قرآني با عنوان «نقد ترجمههاي قرآن كريم» گشوده است كه حيات جدي آن از نيم قرن تجاوز نميكند. چند سالي است كه اين روند با تب و تابي روز افزون، بخشي از همت اديبان و پژوهشگران معارف قرآن را به خود معطوف داشته است؛ روندي كه نه تنها ترجمه قرآن را به سوي صحت و دقت هر چه بيشتر سوق داده بلكه در تدوين اصول و قواعد علمي حاكم بر ترجمه قرآن نيز نقش بسزايي ايفا كرده است. بررسي قريب يكصد مقاله كه تا كنون در زمينه نقد ترجمههاي فارسي قرآن كريم به چاپ رسيده حاكي از آن است كه نويسندگان آنها آثار خود را در قالبها و ساختارهاي متفاوتي عرضه كردهاند. در اين گفتار كوشيدهايم تا با بررسي اين مقالات، ساختارهاي حاكم بر آنها را شناسايي كنيم و ضمن طبقهبندي آنها دورنمايي از شاكله اين آثار ارزشمند را ارائه دهيم.
به طور كلي اين نقدها از دو جنبه صوري و محتوايي قابل بررسي و طبقهبندياند. سخن را با طبقهبندي صوري نقدها آغاز ميكنيم.
اگر از اندك مقالاتي كه موضوع اصلي آنها نقد مقدمه، مؤخره يا توضيحات ذيل صفحه (پانوشتها) است بگذريم و به سراغ آنهايي برويم كه مستقيما به نقد متن پرداختهاند، ميتوان آنها را از لحاظ صوري به دو دسته عمده تقسيم كرد: نقدهاي خاص و نقدهاي عام.
مراد ما از نقد خاص، نقدي است كه از آغاز به منظور بررسي ترجمهاي خاص نوشته شده است. اين گونه مقالات كه بخش عمدهاي از مقالات نقد ترجمههاي قرآن را تشكيل ميدهند خود از لحاظ صوري و ساختاري به دو زير گروه تقسيم ميشوند:
نقد خاص ترتيبي را به مقالهاي اطلاق ميكنيم كه نويسنده آن بخشي از ترجمه مورد نظر يا تمام آن را موضوع نقد خود قرار داده و از ابتدا تا انتهاي آن را به ترتيب آيات و سور قرآن كريم مطالعه كرده و به نقد كشيده است. اين شيوه يكي از رايجترين شيوههاي نقد كتاب به شمار ميرود. چند نمونه از چنين نقدهايي را نام ميبريم:
نقدهايي كه آقاي محمد علي كوشا بر ترجمههاي آقايان آيتي، امامي، خرمشاهي و فولادوند نوشته است،2 همگي از اين قبيلاند؛ يعني نقد از بندهاي متعددي تشكيل شده است كه از ترجمه آيات سوره حمد شروع و به سورههاي آخر قرآن كريم ختم ميشود. نقد ايشان بر ترجمه آقاي خرمشاهي در دو قسمت چاپ شده است. قسمت اول از سوره فاتحه تا سوره قصص و قسمت دوم از سوره قصص تا سوره ناس را شامل ميشود.
از همين دسته است نقد آقاي مسعود انصاري بر ترجمه سوره توبه آقاي آيتي و ترجمه آقاي فولادوند3 و نيز نقدهايي كه آقاي خرمشاهي بر ترجمههاي آقايان آيتي و بهبودي4 در قرآنپژوهي به چاپ رسانده است.
به مقالهاي اطلاق ميشود كه منتقد نقدهاي خود را تحت عناوين و موضوعاتي كلي ارائه ميدهد. در اين روش منتقد پس از آن كه در مطالعه ترجمه مورد نظر لغزشگاههاي آن را مشخص ميكند آنها را براساس نوع لغزش به طبقات و گروههايي تقسيم مينمايد و ترجمههاي نادرست را تحت اين عناوين قرار ميدهد. خلاصه اين كه در اين شيوه خواننده از طريق عناوين كلي بر نمونهها و نقد ترجمه آيات وارد ميشود. غالبا ناقداني كه از اين شيوه استفاده كردهاند، هنگام آوردن آيات در ذيل عناوين، ترتيب آيات قرآني را رعايت كرده، آيات را بدان ترتيب آوردهاند.
نخستين نقدي كه بدين شيوه بر ترجمهاي از قرآن كريم در مطبوعات ايران به چاپ رسيد سلسله مقالات عالمانه منتقد توانا مرحوم سيد محمد فرزان بود كه در سالهاي 1337-1338 در نقد ترجمه آقاي ابوالقاسم پاينده نوشته شد.5 اين سلسله مقالات در سه فصل كلي سامان يافته بود:
فصل اول: كلمات و عباراتي كه در ترجمه از قلم افتاده و ترجمه نشده است (در 182 بند).
فصل دوم: غفلتها و سهو القلمهايي كه بيشتر ناشي از اشتباهات ساده صرفي و لغوي بوده است (در 100 بند).
فصل سوم: اغلاط و اشتباهاتي كه اغلب ناشي از غفلت در قواعد نحوي و تركيبي كلام عرب است (در 10 بخش).
نمونه ديگري از اين گونه نقدها، نقد منسجم و مرتب آقاي مرتضي كريمينيا بر ترجمه آيت الله مكارم شيرازي است. اين نقد كه در دو شماره از مجله بينات به چاپ رسيد شامل عناوين كلي زير بود:
الف. برخي موارد ترجمه نشده (از بند 1 تا 25)؛
ب. اشكالات نحوي و ساختاري (از بند 26 تا 43)؛
ج. تفاوت و تضاد در تفسير و توضيح (از بند 44 تا 50)؛
د. اشتباهات صرفي و لغوي (از بند 51 تا 59)؛
ه••. تفاوت يا تضاد در ترجمه عبارتها، تركيبها و آيههاي مشابه (از بند 60 تا 92)؛
و. بررسي برخي آيهها كه آزاد و غير مطابق ترجمه شده است (از بند 93 تا 103)؛
ز. تقديرهاي دلخواه و متغاير (از بند 104 تا 107)؛
ح. بررسي نگارش فارسي جملات و ويرايش ظاهري ترجمه (از بند 108 تا 117).6
البته برخي از بندهاي اين نقد مفصل، خود شامل بررسي ترجمه چند آيه است.
يكي ديگر از نقدهاي خاص عنوان يافته كه از نظام و سازماندهي نسبتا خوبي برخوردار است نقد آقاي سيد حيدرعلوي نژاد بر ترجمه استاد آيتي است. اين نقد بدينشكل عنوان يافته است:
2.1. نارساييهاي ساختاري (مانند: ارتباط آيات و جملهها، ناديده گرفتن ارتباط ساختاري، ايجاد ارتباط بيمورد...).
2.2. سهلانگاري در انتخاب معادل براي واژهها و عبارات.
2.3. عدول از قرائت مشهور و موجود در رسمالخط.
2.4. زبان ترجمه (نابسامانيهاي زبان ترجمه).
2.5. سجاوندي (علائم نگارش)7
برخي از نقدهاي خاص با تركيبي از نقد ترتيبي و نقد عنوان يافته تنظيم شدهاست؛ مانند نقد آقاي كريمينيا بر ترجمه استاد فولادوند كه ابتدا آياتي به ترتيب از سوره بقره جهت نقد انتخاب شده و ناقد به تناسب موضوع نقد شده در آن آيه، ترجمه آيات مشابه را - از همان سوره يا ديگر سورهها - بررسي و نقد كرده است.
نقدي را عام ميگوييم كه هدف نويسنده آن نقد يك ترجمه مشخص نيست، بلكه براي يافتن نمونه مورد نظر خود ممكن است به سراغ هر يك از ترجمههاي موجود رفته و از يك يا چند ترجمه، شواهدي بر مطلب مورد نظر خود بيابد؛ مثلاً نويسندهاي كه ميخواهد لغزشگاههاي ترجمه در سوره حمد را روشن سازد يا موضوع مقالهاش ترجمه صحيح اقسام حروف جرّ در قرآن است با مراجعه به يك يا چند ترجمه، نمونههاي مورد نظر خود را از ميان آنها يافته و در مقاله خود درج ميكند.
نقد عام را ميتوان به دو دسته تقسيم كرد:
مقالهاي است كه نويسنده موضوع خاصي را كه مرتبط با ترجمه است انتخاب ميكند و مصاديق آن موضوع را در ترجمههاي مختلف به نقد و بررسي ميگذارد. نقدهاي عام موضوعي چنانچه از دقت و علميت لازم برخوردار باشند تأثير بسزايي در پيشرفت گستره تحقيقات ترجمه قرآن خواهند داشت. بهترين نمونههاي چنين نقدي را در مقالات آقاي مرتضي كريمينيا ميتوان يافت؛ مثلاً ايشان در مقاله "مترجمان و لغزش در فهم معناي «اِنْ»" با تفحصي گسترده، تمام بيست و چهار مصداق «اِنْ» مخفّفه از ثقيله در قرآن را در 12 ترجمه و 4 تفسير فارسي بررسي و موارد درست را از نادرست تفكيك كرده است.8
مقالههاي ديگر ايشان با عنوان «باي تعديه در قرآن كريم»9، «از مقتضيات زبان فارسي در ترجمه قرآن كريم»10، «يكساني و هماهنگي ترجمه قرآن»11،« چه را ترجمه نكنيم و چرا؟»12 نمونههايي از نقد عام موضوعي به شمار ميرود، و نيز مقاله آقاي حميد آريان با نام «توصيف در تركيبهاي اضافي قرآن و لغزشهاي برخي از مترجمان».13 سلسله مقالات آقاي حسين استاد ولي كه با عنوان «لغزشگاههاي ترجمه قرآن كريم» در شمارههاي يك تا شش مجله بينات به چاپ رسيده است نيز در همين گروه قرار دارد.
خرده نقد يا نقد ضمني نقدهايي را ميگوييم كه در لا به لاي كتاب ها و مقالات مختلف ميتوان آنها را يافت و نويسنده به تناسب بحث به نقد ترجمه يك يا چند آيه اشاره كرده است، خواه به نام مترجمِ آيه تصريح كرده باشد يا بدون ذكر نام به نقد آن پرداخته باشد. از نخستين نمونههاي نقد ضمني (خرده نقد) در نوشتههاي معاصر، ميتوان به نكاتي كه در مقدمه ترجمه آقاي ابوالقاسم پاينده آمده است اشاره كرد. وي با شِكوه از ترجمههايي كه ساختار جملات فارسي در آنها رعايت نشده است، مينويسد: «براي نمونه، جملهاي چند از يك ترجمه بسيار قديم قرآن را كه بعضي متأدبان به حكم كهنسالي، شاهكار ترجمههاي قرآنش ميخوانند در اينجا ميآورم، مثلاً ترجمه آيه 231 از سوره بقره چنين است: و چون طلاق دهيد زنان را برسند به وقت عدت ايشان مه باز داريدشان كه شوهري كنند زنانشان را چون بپسندند ميان ايشان به نيكوي، اين پند دهند بدان آنكه بود از شما كه بگرود به خداي و روز رستخيز».14 سپس مجددا بدون ذكر نام مترجم، به اشكالاتي كه در برگردان چند آيه از ترجمه آقاي الهي قمشهاي وجود دارد ميپردازد.
نمونههاي ديگري از اين خرده نقدها را در مقدمه ترجمه آقاي جلالالدين فارسي15 (در نقد ترجمه واژه عالمين در ترجمههاي پيشين)، مؤخره ترجمه دكتر سيد جلالالدين مجتبوي16 (در نقد ترجمه آيه 53 بقره و 41 انفال يكي از ترجمههاي معاصر) و امثال آن ميتوان مشاهده كرد.
بيان شد كه نقدهاي موجود در زمينه ترجمه قرآن را از جنبههاي مختلف ميتوان تقسيم كرد. در تقسيمبندي قبلي (طبقهبندي صوري) نقدها را از لحاظ ساختار ظاهري به گروههايي تقسيم كرديم. در اين بخش، آنها را با نگاه به محتوايشان طبقهبندي ميكنيم.
منظور از نقد روساخت نقدي است كه به مباحث روبنايي و ساختارهاي ظاهري ترجمه توجه دارد و نقد كننده به دنبال نشان دادن تبعات، نتايج و عواقب منفيي كه اين نوع لغزش از لحاظ اعتقادي، كلامي، هنري و... بر جاي ميگذارد نيست.
مثلاً جا افتادگيهاي عبارت، خطاهاي مطبعي، علائم سجاوندي، عدم تفكيك ترجمه از تفسير در متن، خروج از محدوده قرائت يا رسم الخط مشهور يا معتبر در ترجمه، ارجاع نادرست ضماير، عدم رعايت ساختار نحوي زبان فارسي در ترجمه، عدم رعايت هماهنگي و يكساني ترجمه آيات مشابه، و... نمونههايي از عناويني است كه در نقدهاي روساخت بدان پرداخته ميشود. پي بردن به لغزشهاي روساخت غالبا سريعتر و راحتتر از لغزشهاي ژرف ساخت انجام ميگيرد. پيدا كردن نمونههايي از نقد روساخت در مقالاتي كه به شيوه نقدهاي خاص عنوان يافته تنظيم شده است و همچنين نقدهاي عام موضوعي كار چندان دشواري نيست، زيرا ديدن عناويني از قبيل آنچه ذكر شد غالبا حاكي از روساخت بودن نقد است. البته گاه ممكن است ناقد از طريق عناوين نقد روساخت، وارد مباحث ژرف ساخت ترجمه شود و به مباحث تفسيري، اعتقادي و ناسازگاريهاي هنري ترجمه بپردازد كه در اين صورت نقد حقيقتا نقدي ژرف ساخت به حساب ميآيد. مطلب را با مثالي روشن ميكنيم:
در ترجمه آقاي آيتي، آيه «اِهْبِطُوا مِصْرا فَاِنَّ لَكُمْ ما سَئَلْتُمْ» (بقره/61) چنين ترجمه شده است: «به شهري باز گرديد كه در آنجا هر چه خواهيد به شما بدهند». اشكالاتي در اين عبارت وجود دارد، از جمله اين كه در اين ترجمه «اِهبطوا» به «باز گرديد» ترجمه شده است حال آن كه در لغت، «هبط» به معناي فرود آمدن است نه بازگشتن. تا اين جا نقد، نقدي روساخت به شمار ميرود، زيرا مشكلي كه بدان اشاره كرده است عدم دقت در معادليابي است؛ اما از نگاهي ديگر اگر «هبط» را به «بازگشتن» معنا كنيم، تفسير آيه نيز تغيير خواهد كرد؛ چه اين كه آيه درباره قوم بنياسرائيل است كه پس از سالها آوارگي و بيابانگردي از حضرت موسي(ع) خواستند كه خدا برايشان از روييدنيهاي زمين غذاهايي همچون سبزي، خيار، سير، عدس و پياز فراهم آورد، كه خطاب شد: «به شهري فرود آييد، آنچه خواستهايد به شما داده خواهد شد». حال اگر «اِهْبِطُوا» را به باز گرديد ترجمه كنيم، معناي آيه اين ميشود كه شما به شهري كه قبلاً در آن بوديد برگرديد و در همان شهر ساكن شويد؛ يعني محل سكونت همان شهري ميشود كه آنها سابقا در آن بودهاند؛ حال آن كه «فرود آمدن» چنين معنايي را نميرساند بلكه تنها ميفهماند كه دست از آوارگي و بيابانگردي برداريد و در جايي فرود آييد. ذكر چنين مطالبي در پينقد، از ژرف ساخت بودن نقد و ورود به مباحث تاريخي و تفسيري مربوط با آن حكايت دارد.
در پايان، چند نمونه متفاوت از نقدهاي روساخت را كه توسط ناقدان معاصر مطرح شده است ميآوريم:
ــ آقاي مرتضي كريمينيا (كرباسي) برخي از آيات غير خطابي را در ترجمه آقاي فولادوند نشان ميدهد كه به شكل خطابي ترجمه شده است؛ مثلاً در ترجمه آيه «وَ بِئْسَ المَصيرُ» (بقره / 126) ميخوانيم: «و چه بد سرانجامي است». از اكثر آياتي كه در آنها فعل «بِئْسَ» آمده، چنين ترجمهاي ارائه شده و حال آن كه در اين موارد به كلمه «چه» نياز نيست. ترجمه آقاي مجتبوي از آيه چنين است: «و بد سرانجامي است».17
ــ دكتر احمدي در نقد ترجمه مرحوم الهي قمشهاي از آيه «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ اَحْسَنَ الْقَصَصِ بِما اَوحَيْنا اِلَيْكَ هذَا الْقُرْآنَ» (يوسف / 3) كه اين گونه ترجمه شده است: «ما بهترين حكايات را به وحي اين قرآن بر تو ميگوييم» مينويسد: در اين آيه شريفه «قَصَص» به فتح قاف كه مصدر است با «قِصَص» به كسر قاف كه جمع قصه است اشتباه شده است.18
از آنچه گفتيم، معناي نقد ژرف ساخت نيز تا حدودي روشن شد. نقد ژرف ساخت را بر نقدي اصطلاح كردهايم كه در آن منتقد از لغزشهاي ظاهري و صوري پا را فراتر نهاده و به مباحث فراواژهاي و فراجملهاي نظر ميكند. به طور مثال به حوزه معنايي واژهها وارد شده و به بازتابهاي معنايي آن نظر كرده يا به نتايج كلامي و اعتقادي ترجمه نادرست آيه پرداخته و با ارائه تبعات ناصحيح اعتقادي عبارت، ترجمه را به نقد كشيده و يا احيانا به حوزه مباحث زيبايي شناختي مرتبط به بحث پرداخته است. اينها همه مباحثي هستند كه در نقد ژرف ساخت مدّنظر قرار ميگيرند.
با دقت در چند نقد ذيل، مطلب واضحتر ميشود.
ــ آقاي خرمشاهي در نقدي كه بر ترجمه آقاي آيتي نوشته و در سير بيسلوك به چاپ رسانده است، تحت عنوان «درباره علم الهي» مينويسد:
آيه 142 سوره آلعمران: «اَمْ حَسِبْتُمْ اَنْ تَدْخُلُوا الجَنَّةَ وَ لَمّا يَعْلَمِ اللّهُ الَّذينَ جاهَدوا مِنْكُمْ وَ يَعْلَمَ الصابِرينَ» چنين ترجمه شده است: «آيا ميپنداريد كه به بهشت خواهيد رفت و حال آنكه هنوز براي خدا معلوم نشده است كه از ميان شما چه كساني جهاد ميكنند و چه كساني پايداري ميورزند؟». اين ترجمه از نظر علم عقايد و كلام اسلامي اشكال دارد و گويي منكر علم (سابق) الهي است و اين سؤال را پيش ميآورد كه پس كِي براي خداوند معلوم خواهد شد كه مجاهدان و صابران چه كساني هستند و اين شبهه را پيش ميآورد كه گويي علم الهي، تابع معلوم است... ترجمه شادروان الهي قمشهاي، قطع نظر از اينكه مثل هميشه اندكي اطناب و اضافات دارد درست و دقيق است: «گمان ميكنيد به بهشت داخل خواهيد شد بدون آنكه خدا امتحان كند و آنانكه جهاد در راه دين كرده و آنها كه در سختيها صبر و مقاومت كنند مقامشان را بر عالَمي معلوم گرداند؟».19
ناقد، نمونه ديگري از چنين بحث اعتقادي را در ذيل آيه 12 سوره هود «فَلَعَلَّكَ تارِكٌ بَعْضَ ما يُوحي اِلَيْكَ...» با عنوان «ترك بعضي از وحي؟» مطرح ميسازد.20 از اين گونه مباحث كلامي ترجمه، در ذيل آياتي كه ظاهرشان مشعر به «رؤيت الهي»، «اضلال الهي» و ... است نيز ميتوان نمونههايي يافت.
نمونه ديگر نقد ژرفساخت را در حوزه معنايي واژه و تحولات معنايي آن مطرح ميكنيم. يكي از مترجمان و نقادان معاصر مينويسد:
«يكي از افراط گرايان كه در ترجمهاش از قرآن كريم در وادي لغزان سرهگرايي لغزيده است... عذاب را به شكنجه ترجمه كرده است و بنده به ايشان برادرانه تذكر دادم كه شكنجه ايهام قبيح دارد. براي مترجم و ترجمه قرن ششم امثال ميبدي يا ابوالفتوح رازي بياشكال است... ولي در عصر ما، يادآور شكنجههاي ددمنشانه ساواك و سازمانهاي امنيت كشورهاي مختلف به مجرمان يا متهمان يا مبارزان سياسي است و اگر مترجمي قصد و غرض خاصي نداشته باشد، نبايد از آن استفاده كند، چون كلمه «عذاب» در عرف فارسي كتبي و شفاهي ما به معناي قرآنياش زنده است لذا در ترجمه بايد همان را گذاشت».21
درباره مثال اخير روشن است كه عذاب را همه فرهنگها و كتابهاي لغت عربي به فارسي شكنجه ترجمه كردهاند و آن را معادل فارسي واژه عذاب دانستهاند، لذا چنين ترجمهاي را نميتوان از نگاه روساختي به نقد كشيد، بلكه كژتابيهاي معنايي كه در طول زمان بر اين واژه عارض شده مستمسك نقد چنين ترجمهاي شده است.
با مثالهايي كه تاكنون ذكر شد، حوزه نقد ژرف ساخت را بهخوبي ميتوان از حوزه روساخت آن تفكيك و تمايز ميان آنها را احساس كرد.
نمودار طبقهبندي نقدهاي ترجمههاي قرآن كريم
نقد خاص ترتيبي
نقد خاص
نقد خاص عنوان يافته
نقدمتن
نقد عام موضوعي
1ـ طبقهبندي صوري نقد عام
نقد ضمني (خرده نقد)
نقد پاورقيها، مقدمه، مؤخره...
نقد روساخت
2- طبقهبندي محتوايي
نقد ژرف ساخت
1. شمارههاي مربوط به تقسيم بندي مطالبِ مقاله، به پيروي از رسم الخط فارسي، از راست به چپ درج شده است.
2. محمدعلي كوشا، «نقدي بر ترجمه آقاي بهاءالدين خرمشاهي از قرآن كريم [1]: (از آغاز تا سوره قصص)»، وقف، ميراث جاويدان، سال پنجم، ش 17، بهار 1376، صص 8ـ21؛ همو، «نقدي بر ترجمه آقاي بهاءالدين خرّمشاهي از قرآن كريم [2]: (از سوره قصص تا سوره ناس)»، وقف، ميراث جاويدان، سال پنجم، ش 18، تابستان 1376، صص 28-30؛
3. مسعود انصاري، «نگاهي به ترجمه سوره توبه از: عبدالمحمّد آيتي»، بينات، سال چهارم، ش 13، بهار 1376، صص 138-146؛ همو، «نگاهي به ترجمه قرآن كريم از: استاد محمد مهدي فولادوند»، بينات، سال سوم، ش 11، پاييز 1375، صص 118-125.
3. مسعود انصاري، «نگاهي به ترجمه سوره توبه از: عبدالمحمّد آيتي»، بينات، سال چهارم، ش 13، بهار 1376، صص 138-146؛ همو، «نگاهي به ترجمه قرآن كريم از: استاد محمد مهدي فولادوند»، بينات، سال سوم، ش 11، پاييز 1375، صص 118-125.
5. سيد محمد فرزان، «ترجمه قرآن مجيد (به قلم آقاي ابوالقاسم پاينده)»، يغما، سال يازدهم، شماره 10، ديماه 1337، صص 450-456، شماره 11، بهمن 1337، صص 486-493، شماره 12، اسفند 1337، صص 535-538؛ سال دوازدهم، شماره اول، فروردين 1338، صص 13-17، شماره 3، خرداد 1338، صص 108-112، شماره 6، شهريور 1338، صص 249-254، شماره 7، مهر 1338، صص 324-327؛ مجموع اين هفت مقاله در مقالات فرزان، به اهتمام احمد ادارهچي گيلاني، چاپخانه حيدري، 1356، صص 344-410، و بخشي از آن به نقل از مقالات فرزان در مترجم، سال سوم، ش 10، تابستان 1372، صص 152-163 چاپ شده است.
6. مرتضي كريمينيا، «نقد و بررسي ترجمه قرآن كريم، از آيت اللّه مكارم شيرازي»، بينات، سال سوم، ش 9، بهار 1375، صص 140-153 و ش 11، پاييز 1375، صص 126-148
7. سيد حيدر علوي نژاد، «نگرشي به ترجمه قرآن استاد آيتي»، فصلنامه پژوهشهاي قرآني، ش 1، بهار 1374، صص 249-266.
8. مرتضي كرباسي [كريمينيا]، «مترجمان و لغزش در فهم معناي اِنْ»، بينات، سال اول، ش 2، تابستان 1373، صص 72-83 .
9. رك: بينات، ش 5، 1374، صص 50-65 و ش 6، 1374، صص 52-61.
10. رك: حوزه و دانشگاه، ش 10، 1376، صص 13-25.
11. رك: ترجمان وحي، ش 1، 1376، صص 7-24.
12. رك: ترجمان وحي، ش 2، 1376، صص 26ـ39.
13. حميد آريان، «توصيف در تركيبهاي اضافي قرآن و لغزشهاي برخي از مترجمان»، ترجمان وحي، سال سوم، ش 5، شهريور 1378، صص 10-31.
14. ابوالقاسم پاينده، ترجمه قرآن مجيد، تهران، جاويدان، 1336، مقدمه، ص «ل» و «لا».
15. جلالالدين فارسي، ترجمه قرآن كريم، چ 1، تهران، فرجام، 1369، صفحه دوم مقدمه.
16. سيد جلالالدين مجتبوي، ترجمه قرآن حكيم، چ 1، تهران، حكمت، 1371، ص 630.
17. مرتضي كرباسي، «نگاهي به ترجمه قرآن كريم محمد مهدي فولادوند»، فصلنامه حوزه و دانشگاه، ش 3، 1374، ص 50.
18. احمد احمدي، «ضرورت ترجمهاي آكادميك از قرآن كريم»، بينات، سال اول، ش1، 1373، ص 80.
19. بهاءالدين خرمشاهي، «درباره ترجمه استاد آيتي از قرآن كريم»، سير بيسلوك، چ 3، تهران، انتشارات ناهيد، 1376، ص 145.
20. همان، ص 148-155.
21. بهاءالدين خرمشاهي، «رؤياي ترجمه بيغلط قرآن»، بينات، سال اول، ش3، پاييز 1373، ص 68.